یادداشت
کربلای 1381 شمسی
اندكي از ساعت ده كه مي گذشت، درها را مي بستند و به تدريج زائران را يكي پس از ديگري از حرم سيدالشهدا بيرون مي كردند و تا فردا صبح كسي حق زيارت نداشت.
شب آخر اقامت در كربلا مي خواستم به هر طريقي كه هست تا صبح در حرم بمانم و البته به خوبي مي دانستم خادمان به هيچ نحوي چنين اجازه اي نخواهند داد.
موضوع را با يكي از دوستانم كه در يافتن راه حل در سخت ترين شرايط شهره بود در ميان گذاشتم. او كه در صفحه اي از سفرنامه اش به عراق چنين نوشته بود: «وقتي به كوفه رسيديم درب خانه ات براي تعميرات بسته بود. مولاي من! ما همان هايي هستيم كه ناگزير از سر ديوار به خانه ات وارد شديم ولي بيگانه كه نيستيم.»
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
آیین
بودن یا نبودن مسئله این نیست
به امام حسين عليهالسلام ميگفتند: « شما که در مدينه و مکه محترميد؛ در يمن آن همه شيعه هست؛ به گوشهاي برويد و با يزيد کاري نداشته باشيد. يزيد هم با شما کاري نداشته باشد! اين همه مريد، اين همه شيعه؛ زندگي کنيد، عبادت و تبليغ کنيد! چرا قيام کرديد؟ قضيه چيست؟»
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
تاریخ
در مسیر صبح
چند ماهی بیشتر به پایان سال 60 هجری نمانده است و معاویه سخت بیمار است. مغیره بن شعبه والی کوفه از نوابغ عرب و استاد حیله گری است. وقتی شنید معاویه قصد عزلش را دارد؛ سعی کرد تا با طرح نقشه ای شوم حکمرانی خود راحفظ کند. تصمیم گرفت آرزوی دیرینه و نهفته ي معاویه رابرآورده کند. «آرزوی خلافت یزید».
با سی هزار دینار ایمان ده نفر ازکوفیان راخرید و به ریاست پسرش به سوی معاویه فرستاد. کوفیان و شامیان بیعت کردند.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
داستان کوتاه
تـا نـبودن
دستش را روی سینه اش گذاشت. به رو به رو خیره شد و آرام گفت:«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا». نگاهی به کنارش انداخت. زن پاهایش از حال می رفت و نای ایستادن نداشت. خودش را به گوشه ای رساند و روی زمین ولو شد و در حالی که زانوی استخوانی اش را در دست له می کرد، گفت: «ببین می تونی عباس رو پیدا کنی؟!». مرد دستش را سایبان چشم هایش کرد. قد کشید و به اطراف سرچرخاند و نا امید گفت: «نخیر، تو این شلوغی شتر با بارش گم می شه». تسبیحش را از جیبش در آورد؛ با دانه های آن بازی می کرد. شاید هم ذکری می گفت با دلش. یکدفعه چشم هایش برقی زد. لبخندی روی لب های خشکیده اش نشست و گفت: «اینم شاخ شمشاد شما». با چشم اشاره ای به طرف عباس کرد و رو به زن گفت:«تشریف آوردن!» عباس یک سر و گردن از همه بلندتر بود. شال سیاهی دور گردنش انداخته بود و مشک آب از شانه ی راستش آویزان بود. زن، با یک نگاه سر تا پای عباس را ورانداز کرد و با لحنی پر از هیجان گفت: «فدای قد و بالات بشم مادر!». عباس جلو آمد. خم شد. ظرفی را به دست مادرش داد. آب را در ظرف ریخت و همانجا جلوی زن روی زمین نشست. سرش را پایین انداخت و گفت: «مادر دعام کن! امسال باید حاجتم رو بگیرم». زن گفت: «تو آنقدر خوبی که...» عباس حرفش رو قطع کرد وگفت: «انقدر که چند بار تا اون بالا رفتم و خدا تحویلم نگرفت و برم گردوند». مادر با اشک گفت: «چی تو اون سرته پسر؟» عباس لب هایش لرزید. اشک در چشم هایش دوید. آرام گفت: «هیچی، جز یه ترکش کوچولوی شیطون!». اشک هایش را پاک کرد، بلند شد. با دست پشتش را تکاند. مشک را روی دوشش انداخت، آهسته قدم برداشت. زن و مرد هم به دنبالش در جمعیت محو شدند.
سایه ای سیاه بر سنگفرش های صحن کش می آمد و زیر پا له می شد.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
بزرگان
یک چکه ماه
چهار قرن و اندی پیش، در دوران صفویه و در کاشان، فرزند خواجه میر احمد متولد شد. خواجه نوزاد دوست داشتنی اش را بغل کرد و پیش از هر چیز اذان و اقامه را در گوشش خواند. بعد هم تربت طلب کرده تا پیش از کام بردن بر شیر مادر، کامش را با تربت سید الشهدا بردارد. نجف هم که رفته بود، نذر کرده بود، اگر پسر باشد نامش را علی بگذارد.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
پرونده
هنـر آن است که بميري
تأملي در حقيقت هنر عاشورايي
چگونه هنری را باید عاشورایی خواند؟ آیا اثر هنری نباید با هدف عاشورا انس داشته باشد تا عاشورایی شود؟ اگر هنرمند، هدف قیام حسینی را در نیابد و آن را به جان نیازماید چگونه از آن واقعه طرحی بزند؟ راستی، آیا اثری هرچند زیبا و تأثر برانگیز را که امر به معروف و نهی از منکر نمیکند و به اصلاح دینی مردم نمیپردازد میتوان نمونه هنر عاشورایی دانست؟ پیداست که ابزار هنر عاشورایی از این نظر، به اندازهای که به ایمان و ولیشناسی و اخلاص و شجاعت و وفاداری و پاکبازی و جانبازی در راه آرمانهای دین خدا بسته است، به قلم و کاغذ و پرده و کتیبه و نگاتیو و رنگ وابسته نیست. هنر در مکتب عاشورا چنان باید به استقبال آزمون و بلاهای سخت برود که اصحاب عاشورایی امام عشق رفتند؛ همه ي هواهای نفسانی باید فانی در ولیّ شوند چندان که اگر بیعت او نیز برداشته شد اهل هنر در خیمه کربلا و زیر بیرق حسینی سینهزن بمانند.«چو پردهدار به شمشیر میزند همه را؛ کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند».
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
خودم و شما را توصیه می کنم
ضرب المثل « کم گوی و گزیده گوی چون در » را که یادتان هست. در دوره ی ما دیگر این ضرب المثل فقط برای گفتن بکار نمی رود و در همه ی امور کاربرد دارد. از اغذیه فروشی ها گرفته تا وادی هنر! از طرفی، روزگاری که در آن هستیم به لطف این همه رسانه و تحصیلات و مطالعات، مخاطب ما با « ف » می رود فرحزاد را دور می زند. تابلوهای راهنما و نوشته های پیامکی، بهترین مثال برای این ادعا ست!
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
قله ها چگونه فتح شدند؟
دستی پشت پرده است
اینکه او مال این حرفها نبود را خیلی ها می دانند، حتی خودش هم قبول داشت. مثل عمان سامان، مثل مقبل کاشانی، و مثل خیلی ها که شاعر سخن پردازی نبودند، محتشم هم نبود! این را با مقایسه و خواندن اشعار دیگر شان مثل روز روشن می بینی! ولی دستی پشت پرده هست که انگار می خواهد این اتفاق برای کسانی بیفتد که هیچ کس فکرش را هم نمی کند. مثل بلال ، خیلی ها می گفتند: « زبانش گیر می کند! ـ خوش صدا تر از او هم هست! ـ اذان گو باید خوشگل باشد نه این سیاه زنگی! ـ
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
این که غوغا می کند من نیستم
شبهای دهه هفتاد بودکه خلق ا...، مردی را با موهای مجعد مشکی و ریش های بلند، با اجرای شعرهایش روی صفحه ی تلويزیون هایشان دیدند و ... آغاسی ظاهر شد!
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
کـار سه چندان سخته !
گفت و گويي با مهدي زنگنه يکي از شاعران جوان
اول در مورد شعر آیینی کمی برایمان بگو:
گاهی قصدما بررسی شعره و گاهی تعریف اون توی یه حوزه ی خاص؛ مثلا شعر عرفانی. شعر غنایی، شعر حماسی. این ها هر کدوم یه ژانر ادبی هستند ؛ یه بحثی هم داریم به اسم شعر مذهبی یا آئینی. شعری با مضمون ذوات مقدسه معصومین و خدا گفته میشه؛ در رسانه هایی مثل منبر هیئت؛ رسانه ی منبر. شعر آئینی یا شعر مذهبی اغلب برای عموم مردم گفته می شه؛ و چون توی هیئت دامنه ی مخاطب گسترده است باید شعرت، همه ی اصول شعری و آرایه های ادبی رو داشته باشه؛ از طرفی همه فهم باشه، از دکتر مهندس گرفته تا کارگر ساختمان مخاطب تو هستند. بنابراین اول، شعر باید شعر باشه، دوم: قابل فهم باشه و نکته ی سوم اینکه، مبنای تاریخی و روایی و اهل بیتی داشته باشه. یعنی عنصر خیال اوقدر پرواز نکنه که خط قرمزها رو بشکنه. این شعر می شه شعر هیئتی. یعنی کار؛ سه چندان سخته نه دو چندان. باید مخاطب، منابع دینی و ادبیات رو در نظر داشته باشی. هم نگاهی به ادبیات. این می شه یه شعر مذهبی، یه شعر دینی، یه شعر هیئتی.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
فتح خون
«آشنای غریب»، بهترین صفت در وصف این کتاب است. یادش به خیر؛ یک سال نذر کردم دهه ي اول محرم، هر روز یک نسخه از این کتاب را به دوستان معرفی کنم و بفروشم! بعدها که نظرات آنها را در مورد کتاب جویا میشدم فهمیدم که تا چه اندازه یک نوشته میتواند سهل ممتنع باشد. سهل ممتنع یعنی همه دوست دارند و از آن بهرهای میبرند اما هنوز تا عمق متن، راه هست.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
اندیشه
اطرافیان اصول و اصول اطرافیان
همه ي ما از « اطرافیان اصول» به شمار می آییم؛ یعنی به نحوی به طرفداری از اصولی مشخص پایبندیم و حتی گروهی مشغولیم. اصل هایی که تمام مفروضات بعدی خود را بر پایه آن بنا کرده ایم و بنابراین صرف نظر از «چیستی آن اصول و گاهاً کیستی موصول» هیچکس را نمی توان یافت که ادعای بی طرفی نماید.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
نهج البلاغه - اخبار شیعیان
روزگار بی علی (ع)
دیگه این بغض اگه نترکه، تو آدم بودن خودم شک می کنم!
نه اینکه بی درد باشم؛ نه.
خون یه نفر که می ریزه داغش پشت یه قبیله رو می شکنه.
اما از تو تعجب می کنم قاضی و از خودم اگه با شنیدن حکم تو بغضم نترکه.
مروه اگه دختر تو و جنینش اگه نوه ی تو بود؛ بازم واسه قاتلش به جای قصاص، حبس ابد می بریدی؟ و حبس ابد برای شما یعنی چند سال؟! شنیدم و خوندم که یعنی 25 سال.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
جهان اسلام
هفت تیری، زیر عبـا
ديدن چهره يك روحاني شما را به ياد چه مي اندازد؟ وقتي اسم روحاني مي آيد چه كلماتي از ذهنتان عبور مي كند؟
اجازه بدهید مسئله را کمی جزیی تر بیان کنم. به نظرتان اگر جيب هاي يك روحاني را بگرديم؛ چه چيزهايي ممكن است پيدا کنيم؟ قاعدتا يك تسبيح، يك خودكار و شايد يك مهر تربت كه داخل اين جانمازهاي سبز و مخملي سوغات كربلا پيچيده شده است. بديهي است كه توقع نداريم موقع جستجو به هفت تيری برخورد کنیم كه هنوز بوي باروت مي دهد.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
گزارش
از دور بوسه بر رخ مهتاب می زنم
تمام راه داری با خودت زمزمه می کنی:
با کاروان نیزه به دنبال می روم
در منزل نخست تو از حال می روم
دل توی دلت نیست.
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
مهدویت
فقط 5 نشانه
از 1200 نشانه آخرالزمان باقي مانده...!
«آیا میدانستید تاکنون چندبار در برهههایی از تاریخ، محققان حوزه مهدویت، خبر از جمع شدن نشانههای ظهور دادهاند؟
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)
شعر و ادب
غروب ها
از راه میرسند پدرها، غروبها
دنیای خانه، روشن و زیبا، غروبها
از راه میرسند پدرها و خانهها
آغوش میشوند سراپا، غروبها
...(بقیه را در ادامه مطلب بخوانید)





















نشریه فرهنگی بیرق - هیئت فرهنگی عشاق الحسن (ع) ، کاشان - برای دریافت کل نشریه می توانید به بخش پیوند ها مراجعه نمائید .